loading...
عاشقانه
رضا حاجى عليزاده بازدید : 25 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
وقتي به روستا مي آيي ديوار ها به احترامت در دو طرف کوچه صف مي کشند راستي روستا چه ديوار هاي افتاده اي دارد وقتي به روستا مي آيي خاک هاي روستا به احترامت بر مي خيزند و چهره ات را مي بوسند راستي که خاک هاي ده چقدر خاکسارند در روستا هيچ کوچه اي به در بسته ختم نمي شود و هيچ بن بستي از چشم کوچه ها پنهان نمي ماند در باغ هاي ده هيچ غنچهاي از ترافيک نسيم دلگير نمي شود و هيچ بادي از گرده هاي مسافر کرايه نمي گيرد. ده واژه ي بي تکلفي است که بيشترين معني را در ذهن مي گسترد دل من از تبار ديوارهاي کاهگلي است ساده مي افتد ساده ميشکند ساده ميميرد من بچه ي دهاتم چگونه باشد و نبينم چگونه ببينم و نگويم پس برگ سفيدي را برمي دارم و از سر صداقت مي نويسم من بچه ي دهاتم ودلم را کف دستم گذاشته ام همين دلي را که ساديگيش را شما و بزرگيش را دهاتي ها هيچوقت انکار نکرده اند نمي دانم چگونه بنويسم آن قدر مي دانم که بايد ساده باشد مثل رگ هاي روستا روستا که موجودي پرسلولي است اما دستگاه گردش خون ندارد و غذايش را انتشار پاک تلاش مي رساند نمي دانم شاعران سوژه هاي سياه را مي فهمند مثلا سوژه ي سياه يقه ام در چرکبار فصل درو يا سوژه ي سوخته ي چهره ام در تبالودگي مزرعه ي داغ چه سوژه هاي فراواني من از شراب ويار نخواهم گفت از روستا مي گويم اما چگونه بگويم با چه کلاميترتيب مظلوميت روستا را مشخص کنم امسال سال مريضي بود (خشکسالی)که در کوچه هاي ده افتاد امسال چشم خرمن ها به ديدن انبوه مشتواره ها گرد نشد گندم ها از کوتاهي قدشان خجالت کشيدند و پشت خار هايوحشي پنهان شدند نگراني حتي به کاهخانه ها سرايت کرد..ر دهه هاي قبل در اواخر بهار که جو بش ها زرد ميشدند و آماده کندن کار درو آغاز ميشد و ابتدا از بش کاريها شروع و سپس به جو گندمهاي آبي مي رسيد جو کندن خيلي سخت بودمخصوصا زمينهايي که سفت و سخت بودند و مي بايست توسط کناره انگشت کوچکي که در انتهاي مشت بسته قرار داشت زور زده شود و جو از جا دربيايد البته پيزگ و خار هم در افرايش اين سختي بي تاثير نبود بالاخره اينکه عموما اين کاراز صبح زود شروع مي شد و بهاصطلاح هر کسي " بري " مي گرفت و مي رفت . " بر " به ميزان فاصله اي گفته مي شد که شخص جلو ميگرفت و شروعبه کندن يا درو ميکرد که معمولاکوچه اي بود با عرض کمتر ازيک متر و طول زمين مورد نظر و اين عمل اصطلاحات خاص خود را که ناشي از زرنگي يا تنبلي درو گر بود همراه داشت.بالاخره اينکه در اين امر زن و بچه و کوچک و بزرگ هر کدام به نوعي همکاري داشتند و معمولا در نقاطي که فاصله بيشتري با آبادي داشت و زن و بچه شيري هم بود با استفاده از يکگليم و طناب يک سيستم بسيار خوشخواب با کيفيت عاليبنام " گاچو " بسته ميشد و بچهنيز در آن گذاشته ميشد و عموما بچه ديگري نيز کار حرکت دادن گاچو را بر عهده داشت.دلچسب ترين موضوع و رخداد دراين دروها هنگامي بود که يا درو تمام ميشد يا اينکه براي گرفتن خستگي لحظه اي را تعطيل ميکردند و عموما پاي مشکو اوي مي آمدند که آب خنکي ميل شود و گاها نيز جاي مشکو پارچ يا " دوره اي " بود که با گوني دور آن گرفته شده بود و اين آب نيز خوردن داشت و هر از گاهي چند تا دونه زردلي هم پيدا ميشد که اي ... مي چسبيد . بالاخره پس از اتمامدرو بش نوبت به گندمهاي آبي ميرسيد که اين امر نظر به بلند بودن و با کيفيت بودن محصولات داراي کلاس بالاتري بود و بيشتر توسط مردان آباديمديريت ميشد گرچه جوانان و نوجوانان هم بي نقش نبودند وليابزار آن نياز به قدرت بدني و اندام قوي تر داشت زيرا در اين نوع درو " منگال " بيشتر کاربرد داشت و منگال نيز بعلت سنگيني کار هر کسي نبود و اگر بچه اي ميخواست دروکندمعمولا " کجک " در دست ميگرفت بالاخره آداب و رسوم " بهر" " آب " " زردلي" در اينجا هم عموميت داشت البته با کلاس بالاتري و در اين ميدان دروگرهاي معروف شناسايي ميشدند . هر دسته گندمي را که دروگر بر زمين ميگذاشت به آن يک " دسته " ميگفتند و به جمع چند دسته ها " بافه " که پس از پايان کار يک روز عموما عصر يکنفر چند بافه را بر روي هم بطور موازي مي گذاشت و يک دسته نيز در جهت مخالف روي بافه گذاشته ميشد و سنگي نيز حدوداً بزرگ که از قدرت يک دست بيشتر باشد بر روي آخرين دسته گذاشته ميشد که بهاين عمل " پَربافه " ميگفتند .چندروزي که کار درو کلاً تمام مي شد بافه ها جمع آوري ميشد و در يک توري بافته شده نخي يا پلاستيکي به عرض حدود دو و طول حدودي سه ونيم متر که دو طرف طول آن وصل شده به دو تکه چوب نسبتا محکم بود گذاشته مي شد بنام " رخ " کهاين عمل نيز تخصصي بود و نياز به مهارت خاص داشت و سپس بستن رخ و بعد از آن گاويا الاغ کشاورز عزيز در کنار رخ که بصورت ايستاده قرار ميگرفت توقف ميکرد و رخ در روي پشت حيوان سوار ميشد و ميبايست يک سر رخ نيز دردست کشاورز باشد و بادست ديگر نيز هدايت حيوان را برعهده داشت و رخ را به محلي که از قبل بعنوان جاي خرمن آماده کرده بود منتقل و تخليه مي نمود ، از مجموع چند رخ يکخرمن تشکيل ميشد بزرگي خرمن بستگي به ميزان کاشت و برداشت داشت و پس از چند روز در اوايل با گاو وسنگ و بعدها با گرجين و کمي بعدتر با دولو کار کوبيدن خرمن آغاز ميشد که هرکدام جاي خود داشت .گرجينآنزمان وسيله خرمن کوب بود که دو استوانه چوبي در زير آن قرار داشت که تکه چوبهاي حدود 15 سانتي متري بصورت عمودي بر استوانه هاي افقي سوار بودند و در دورزدن ناشي ازکشيدن گاوها کار خرد کردن راانجام ميدادند و هميشه يک يا دونفر ميبايست مي نشستند و در طول چند ساعت در يک شعاع حدود 10 متري بيش از صد باردور خودت بچرخي .بعدها " دولو " " کاموا " و ابزار آلات کشاورزي صنعتي پيدا شد و اين توفيقات حذف شد گرچه زحمت کمتر شد ولي يک روز جلوي دولو کارکردن بيچارگي داشت ، بدنت از ظلم ( پيزگ گندم ) و باد کاه آتش ميگرفتو بالاخره خرمن کوبيده و با اوشين کاه و دانه از هم جدا ميشد که اين امر نيز بسيار تخصصيبود و نياز به هوا و وزش بادخاص داشت . بعد از جداسازيگندمها کار يک جا جمع کردن گندم آغاز ميشد که به اين عمل" زا " مي گفتند البته نميدانم با کدام " ز" نوشه ميشود و بر روي زا نيز اسم خدا را مينوشتند و چند خط عمودي نيز ميکشيدند و در مراسمي خاص و با شمارش خاص " اول خدا ، دو نباشد خدايیکی است ، سه الله و محمد و علي و ... " خرمن کشيده و وزن ميشدو در گوني يا جوال ريخته ميشد . البته پيمانه وزن سنگ کيلو نبود بلکه " بايده " بوديعني ظرف نسبتا بزرگي که حجم کامل آن نشاندهنده وزني خاص بود مثلا " يک من " و هر کس از آن محل رد ميشد اين لفظ را بيان ميداشت " خرمن آبادون " و صاحب خرمن نيز ميگفت " دين محمد آبادون " پس تا ديداري ديگر خرمن آبادو
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
درباره ما
اىن وبلاگ جهت سرگرمى ابداع شده است وکپى کردن مطالب ساىت پىگرد قانونى دارد وکپى کردن باذکرمنبع مجاز است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سايت راچه اندازه مي پسنديد
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 37
  • بازدید کلی : 3,298